اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ماح

نویسه گردانی: MAḤ
ماح . (ع اِ) زرده یا سپیدی تخم مرغ . (منتهی الارب ). زرده ٔ تخم مرغ یا سپیدی آن . (آنندراج ). سپیده ٔ بیضه . (دهار). سفیده ٔ تخم مرغ . (مهذب الاسماء) (بحر الجواهر). بیاض البیض . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
ماه فروجک . [ ف ُ ج َ ] (اِخ ) دهی از دهستان اسنیورد شوراب است که در بخش مرکزی شهرستان ساری واقع است و 560 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغراف...
ماه فرخان . [ ف َرْ رُ ] (اِخ ) قریه ای است در چهار فرسنگی میانه ٔ مغرب و شمال اصطهبانات . (فارسنامه ٔ ناصری ). دهی از دهستان خیر است که در ...
ماه رخساره . [ رُ رَ / رِ ] (ص مرکب ) ماه رخسار. ماهرخ . رجوع به ماه رخسار و ماهرخ شود.
ماه سیمایی . (حامص مرکب ) حالت و چگونگی ماه سیما. ماهرویی . ماه چهری . رجوع به ماه سیما و ماه چهری شود.
ماه گرفتگی . [ گ ِ رِ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) خسوف . خسف . انخساف . احتجاب قمر. پوشیدگی ماه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || (اِ مرکب ) لکه ...
ماه گرفتن . [ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) خسوف . (ترجمان القرآن ). خسوف شدن . || سیاه شدن ظاهر پوست جنین در شکم مادر. پیدا شدن لکه های نسبةً ...
ماه کاشغر. [ هَِ غ َ] (اِخ ) به معنی ماه سیام است . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و رجوع به ماه سیام و ماه مقنع شود.
ماه کنعان . [ هَِ ک َ ] (اِخ ) کنایه از یوسف علیه السلام . (غیاث ) (آنندراج ).
شروین ماه . [ ش َرْ ] (اِ مرکب ) درتداول مازندرانیان ، ماه شهریور. (یادداشت مؤلف ).
« قبلی ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ صفحه ۱۲ از ۱۶ ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.