مارع
نویسه گردانی:
MARʽ
مارع . [ رِ ] (ع ص ) جای گیاهناک فراخ علف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
مارا. (اِخ ) ۞ انقلابی فرانسه . یکی از رؤسای انقلاب فرانسه ، مقتول بدست «شارلت کورده ». (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). فیزیکدان و سیاستمدا...
مارا. (اِ) ماده ٔ بختی . عمعاق [کذا ] ۞ گوید : یکی دبه درافگندی به زیر پای اشتربان ۞ یکی بر چهره مالیدی مهار ماده ٔ مارا ۞ .(لغت فرس ا...
معرا. [ م ُ ع َرر] (ع ص ) برهنه . (غیاث ). مُعَرّی ̍ : و من بنده را که مخدره ٔ عهد و مریم ایام و رابعه ٔ روزگارم از خدر عفت و ستر طهارت برهن...
معراء. [ م َ ] (ع ص ) پیشانی موی ریخته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).