اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مازه

نویسه گردانی: MAZH
مازه . [ زَ / زِ ] (اِخ ) سردار ایرانی که مأمور بود مانع عبور اسکندر از رودخانه ٔ فرات گردد. (از ایران باستان ص 1371). و رجوع به همین مأخذ ص 1371 و 1447 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
معضة. [ م ُ ع ِض ْ ض َ ] (ع ص ) ارض معضة؛ کثیر العض . (مهذب الاسماء). زمینی که در آن عض فراوان باشد. (ناظم الاطباء). یقال مکان معض و ارض م...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
محسن
۱۳۹۷/۰۲/۱۷
0
0

در گویش دزفولی،مازه بمعنی کمر و پشت وجود داره و هم در اصطلاحی رایج،به نرینگی هم گفته میشه.


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.