اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ماس

نویسه گردانی: MAS
ماس . (اِ) مخفف آماس است که ورم باشد. (برهان ). مخفف آماس است .(آنندراج ). آماس و ورم . (ناظم الاطباء). و رجوع به آماس شود. || ماسیدن . (ناظم الاطباء). || الماس را نیز گفته اند و آن جوهری است معروف و بعضی گفته اند به معنی الماس عربی است . (برهان ). الماس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). معرب الماس و معدن الماس غالباً در هندوستان است ... صاحب مخزن الادویه ... نام پارسی الماس را ماس گفته . (آنندراج ) (انجمن آرا). اسم فارسی الماس است از احجار نفیسه .... (مخزن الادویه ). || به زبان هندی ماه را گفته اند که عربان قمر خوانند. (برهان ). و رجوع به ماه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
مخفف نام مهدی اخوان ثالث
معس . [ م َ ] (ع مص ) بمالیدن . (المصادر زوزنی ). سخت مالیدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گاییدن کنیزک را. (از...
معس . [ م َ ] (ع اِ) شیر و گویند ما فی الناقة معس ؛ این ماده شتر شیر ندارد. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || حرکت . (از...
معس . [ م َ ع َس س ] (ع اِ) جای طلب و ورزش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جای طلب . یقال : هو قریب المعس ؛ ای المطلب . (از اقرب الموارد).
معص . [ م َ ع َ ] (ع اِ) شتر برگزیده و گرامی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِمص ) برگشتگی و پیچیدگی پی پا...
معص . [ م َ ع َ ] (ع مص ) برگشتن و پیچیده شدن بنداندام و دست یا پای چون به درد آید. || جهجهان رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الا...
معص . [ م َ ع ِ ] (ع ص ) کسی که دو پای او از بسیاری راه رفتن به درد آید. (از اقرب الموارد).
مأص . [ م َ ءَ / م َءْص ْ ] (ع اِ) شتران سپید نیکو و برگزیده . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
معث . [ م َ ] (ع مص ) مالیدن جمیع اجزای چیزی رادر دست . (از نشوءاللغه ص 142). و رجوع به معت شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.