اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مالی

نویسه گردانی: MALY
مالی . (اِخ ) ۞ جمهوری مالی یکی از کشورهای غربی افریقاست که شامل سرزمین سودان قدیم فرانسه است و در حدود 1204000 کیلومتر مربع وسعت و 5020000 تن سکنه دارد. پایتخت آن باماکو ۞ و زبان رسمی آنجا فرانسه است . شمال و مرکز مالی در صحرای آفریقا قرار دارد، در این حدود قبایل صحرانشین به تربیت مواشی و گله داری اشتغال دارند. در جنوب که به دره های مجاور سنگال و نیجریه محدود میگردد، زراعت برنج و پنبه و ذرت و پسته ٔ زمینی رایج است . سودان در سالهای 1880-1895 م . بوسیله ٔ گالینی ۞ سردار فرانسه فتح شد و در سال 1958 استقلال یافت و دولت جمهوری در آن تشکیل گردید. در سال 1959 دو دولت سنگال و مالی فدراسیون مالی را بوجود آوردند که در سال 1960 این اتحاد متلاشی شد و سودان قدیم فرانسه نام مالی را برای خود حفظ کرد و در همین سال به استقلال کامل رسید و به طرف مشروطیت با تمایلات سوسیالیستی گامهای اساسی برداشت . در سال 1968 م . نظامیان در این کشور کودتا کردند و رئیس جمهوری «کیتا» را ساقط ساختند. (از لاروس ). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
ماست مالی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) امری را که ممکن است موجب مرافعه و نزاع شود لاپوشانی کردن و آن را مورد توجیه و تأویل قرار دادن . ...
خایه مالی کردن . [ ی َ / ی ِ ک َ دَ ] (مص مرکب )تملق رذیلانه گفتن . تملق با دنائت گفتن : نه ریش ترا که ریشخندت سازم نه خایه ترا که خایه ...
مآلی . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مِئلاة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (اقرب الموارد). رجوع به مئلاة شود.
مآلی . [ م َ ] (ص نسبی ) منسوب به مآل . (ناظم الاطباء).مربوط به سرانجام و عاقبت امر. موکول به آینده . (کلیات شمس چ فروزانفر، فرهنگ نوادر ...
معلی . [ م ُ ع َل ْ لی ] (ع ص ) بلندکننده و افرازنده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعلیة شود. || آنکه به جانب راست ناقه ...
معلی . [ م ُ ع َل ْ لا ] (ع ص ) بلند. (آنندراج ). بلندکرده و برافراشته . بلند و رفیع. معلا. (ناظم الاطباء). و رجوع به معلا شود. || بزرگ . (آنند...
معلی . [ م ُ ] (ع ص ) بلندگرداننده و افرازنده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بر بلندی برآینده . (ناظم الاطباء) (از ...
معلی . [ م ُ لا ] (ع مص ) مصدر میمی است به معنی علو. ج ، معالی . (غیاث ، ذیل معالی ) (آنندراج ).
معلی . [ م ُ ع َل ْ لا ] (اِخ ) رجوع به ابوالحسن معلی بن زیاد الفردوسی شود.
معلی . [ م ُع َل ْ لا ] (اِخ ) رجوع به ابوالحسن معلی بن فضل شود.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۶ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.