اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ماهو

نویسه گردانی: MAHW
ماهو. [ ] (اِ) به معنی زیب و زینت باشد. (برهان ) (آنندراج ) (منتهی الارب ). زیب و زینت و آرایش . (ناظم الاطباء) :
ور ز چپ اندر آیدت آهو
خوب رو را چه حاجت ماهو.

آذری (از فرهنگ رشیدی ).


|| چوبدست شتربانان را نیز گویند که بدان شتر را برانند. (برهان ). صاحب برهان نوشته که چوب دستی ساربانان را نیز گویند و سهوکرده آن باهو است نه ماهو و به معنی عصاست . (انجمن آرا) (آنندراج ). بدین معنی مصحف باهو است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
ماهو. [ هَُ وَ ] (ع جمله ٔ اسمیه ) کلمه ٔ مرکب از «ما» و «هُوَ» یعنی چه چیز است آن .(ناظم الاطباء). آن چیست . چیست آن . (یادداشت به خط مرحوم...
ماهو. (اِخ ) نام حاکم سیستان بوده است و او از جانب یزدجرد حکومت کرد و او را ماهویه هم می گفته اند. (برهان ). نام یکی از حکام سیستان بوده ک...
ماه و پروین . [ هَُ پ َرْ ] (اِ مرکب ) ماه فرفین . جدوار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ماه فرفین و جدوار شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.