اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مأوی

نویسه گردانی: MAWY
مأوی . [ م َءْ وا / م َءْ وی ] ۞ (ع اِ) پناه جای و جایی که شب و روز باشش درآن کنند. (منتهی الارب ). پناه جای و جایی که شب و روز در آن زیست کنند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). پناهگاه . جایگاه مأمن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). جای برگشتن یعنی خانه ٔ خود. (غیاث ) :
اگرچه طایفه ای در حریم کعبه ٔ ملک
ورای پایه ٔ خود ساختند ماوی را.

انوری (دیوان چ مدرس رضوی ص 3).


ز روزگار بدین روز گشته ام خرسند
وداع کرده بکلی دیار و مأوی را.

ظهیر فاریابی .


گفتم اندر حرم وصل توأم مأوی بود
گفت اندر حرم شاه که را باشد بار.

عطار.


گفت آری گفت آن شرنیستی
که فسون غیب را مأویستی .

مولوی .


- جنت مأوی ؛ طبقه ٔ پنجم از طبقات بهشت . پنجم از بهشتهای هشتگانه :
برشوند از پل آتش که اثیرش خوانند
پس سر مائده ٔ جنت مأوی بینند.

خاقانی .


در بارگاه صاحب معراج هر زمان
معراج دل به جنت مأوی برآورم .

خاقانی .


|| محل زیست هر حیوانی . (ناظم الاطباء).
- مأوی الابل ؛ جای باش شتران در شب . (ناظم الاطباء).
- مأوی الغنم ؛ جایی که گوسپندان شب در آن خوابند. (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
معوی . [ م ِ ع َ وی ی / م ِ ع َ ] ۞ (ع ص نسبی ) منسوب به معاء. (ناظم الاطباء). منسوب به معاء یعنی روده ای ۞ . (یادداشت به خط مرحوم دهخ...
معوی . [ م َ ] (از ع ، ص نسبی ) منسوب به معاءو روده . (ناظم الاطباء). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
معوی .[ م َ وی ی ] (ع ص ) پیچیده و خمیده . (ناظم الاطباء).
اسهال معوی . [ اِ ل ِ م َ ع َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پیچش .
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.