اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ماءة

نویسه گردانی: MAʼ
ماءة. [ م ِ ءَ ] (ع عدد، ص ، اِ) (از «م ٔی ») صد و اصل آن «مأی ً» [ م ِ ئَن ْ ] است و «هاء» عوض از «یاء» می باشد و آن اسمی است که به صورت وصف استعمال شود و گویند مررت برجل ماءة ابله . ج ، مِئات ، مِئون ، مُئون ، مأی [ م ِ ئَن ْ ] . (منتهی الارب ). و رجوع به دو ماده ٔ بعد شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
همانند گل مانند گل نام یکی از ساتراپ نشینان دوره ی ماد ها می باشد.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
ماه روچ یا ماه روز ، نام هر یک از روزهای ماه است . در آیین پارسی ، هر یک از روزهای ماه ، نامی ویژه ی خود دارد ، همانند سیزدهمین روز از هرماه " تیر روز...
ماه گرفت . [ گ ِ رِ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) خسوف . (ناظم الاطباء). رجوع به ماه گرفتن و ماه گرفتگی شود. || (اِمرکب ) خالی که در صورت...
ماه گون . (اِ) ماجشون معرب آن است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ماجوشون مأخوذ از ماه گون فارسی است . (ناظم الاطباء). و رجوع به ماجشون و...
ماه گیر. (نف مرکب ) ماه گیرنده . گیرنده ٔ ماه . که ماه را بتواند گرفت . که ماه را گرفتار و اسیر تواند کرد : گر او را کمندی بود ماه گیرمرا هم کمن...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۱۶ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.