اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

متأصر

نویسه گردانی: MTAṢR
متأصر. [ م ُ ت َ ءَص ْ ص ِ ] (ع ص )متجاور. حی متأصرون ؛ ای متجاورون . ۞ (از منتهی الارب ). و رجوع به متآصر شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
متأثر. [ م ُ ت َ ءَث ْ ث ِ ] (ع ص )پذیرنده اثر چیزی را. (آنندراج ). پذیرفته شده از اثر چیزی و اثر کرده شده . (ناظم الاطباء). || مأخوذ از تا...
متأسر. [ م ُ ت َ ءَس ْ س ِ ] (ع ص ) بهانه کننده . (آنندراج ). کسی که بهانه می جوید. (ناظم الاطباء). || درنگ نماینده . (آنندراج ) (از ناظم ال...
متعصر. [ م ُ ت َ ع َص ْ ص ِ ] (ع ص ) فشارده شونده و فشرده . (آنندراج ). فشرده شده . || پناه گرفته به کسی . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) ...
همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: نرماوند narmāvand (سغدی)***فانکو آدینات 09163657861
متآصر. [ م ُ ت َ ص ِ ] (ع ص ) همسایه ؛ و «حی متآصرون » ای متجاورون ۞ . (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) و المتآصرون من الحی ، ال...
متعثر. [ م ُ ت َ ع َث ْ ث ِ ] (ع ص ) زبان که در سخن شکوخد و شکوخیده زبان . (آنندراج ). زبان گرفته و با لکنت زبان . (ناظم الاطباء) (از منتهی ...
متعسر. [ م ُ ت َ ع َ س س ِ ] (ع ص ) دشوار. (آنندراج ). سخت و دشوار و مشکل . (ناظم الاطباء).- متعسرالحصول ؛ کاری که حصول آن سخت و دشوار باشد...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.