گفتگو درباره واژه گزارش تخلف مترح نویسه گردانی: MTRḤ مترح . [ م ُ ت َرْ رَ ] (ع ص ) جامه ٔ سیررنگ ۞ . (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد) (از محیط المحیط) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || زندگانی تنگ . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || سیل اندک که زود منقطع گردد. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه واژه معنی مترح مترح . [ م ُ رِ ] (ع ص ) آن که پیوسته چیزهای نامرغوب بیند و شنود. (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مترح مترح . [ م ُ ت َرْ رِ ] (ع ص ) اندوهگین کننده . (آنندراج ). کسی که اندوهگین می کند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تتریح شود. مطرح مطرح . [ م َ رَ ] (ع اِ) جای انداختن چیزی . ج ، مطارح . (غیاث ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). جای و مقام و محل و جای نهادن چیزی وجای طرح . (ناظ... مطرح مطرح . [ م ِ رَ ] (ع ص ) طرف مطرح ؛ چشم دوربین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || رمح مطرح ؛ نیزه ٔ دراز. (ناظم الاطباء) ... مطرح مطرح . [ م ُ رِ ] (ع ص ) آن که می افکند و دور میگرداند. (ناظم الاطباء). مطرح مطرح . [ م ُ طَرْ رَ ] (ع ص ) افکنده شده و دور کرده شده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تطریح شود. || نااستوارخلقت . (از ذیل اقرب الموارد) (از ... متره متره . [ م ِ ر ِ ) محاسبه مقادیر اقلام کار را "متره" گویند. مطرة مطرة. [ م َطَ رَ ] ۞ (ع اِ) خوی و عادت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). ان تلک من فلان مطرة؛ ا... مطرة مطرة. [ م َ طِ رَ ] (ع ص ) باران دار. (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). || (اِ) خوی و عادت . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحی... مطرة مطرة. [ م َ طِ رَ ] ۞ (ع ص ) امراءة مطرة؛ زن لازم گیرنده مسواک و غسل و پاکی را. (منتهی الارب ) ( آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط)... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود