اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مثانة

نویسه گردانی: MṮAN
مثانة. [ م َ ن َ ] (ع اِ) آبدان که جای بول و کمیز باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). جای کمیز اندر شکم . (دهار). کمیزدان . آبدان . (زمخشری ). آبدان و جای بول . (ناظم الاطباء). جایگاه بول از انسان و حیوان . ج ، مَثانات . (از اقرب الموارد). و رجوع به مثانه شود. || جای بچه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جای بچه در شکم . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
مثانه . ۞ [ م َ ن َ / ن ِ ] (ع اِ) آبدان و آن جزء از بدن حیوان که در وی کمیز جمعمی گردد. (ناظم الاطباء). کیسه ٔ بول که در شکم می باشد. (غی...
مسانة. [ م ُ سان ْ ن َ ] (ع مص ) راندن و خوابانیدن گشن ماده شتر را جهت گشنی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). سنان . و رجوع به سنان شود.
مصانة. [ م َص ْ صا ن َ ] (ع ص ) کلمه ٔ دشنام است که به زن گویند «یا مصانة»؛ یعنی ای مکنده ٔ تلاق مادر. (ناظم الاطباء). و رجوع به مصان شود...
مثانه: همتای پارسی این واژه ی عربی، پوگان است که در خراسانی پوگانه pugAna گفته می شود.
مصعنة. [ م ُ ص َع ْ ع َ ن َ ] (ع ص ) اذن مصعنة؛گوش تیز و ستیخ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
سنگ مثانه . [ س َ گ ِ م َ ن َ / ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حجرالمثانه . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به سنگ کلیه ، سنگ گرده و سنگ شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
KHODADAD DIVBAND
۱۳۸۸/۰۶/۱۸ Iran
0
0

در خصوص مثانه میتوان توضیحات ذیل را ارائه نمود :در زبان بلوچی منطقه ایرانشهر به ادرار مث گفته میشود که مث با کلمه خانه مثخا نه را تشکیل می داده بنظر می رسد به تدریج مثخانه تبدیل شده به مثانه یعنی ادرار حانه لازم به توضیح است که در برخی مناطق بلوچستان به مثانه ابخانه هم گفته میشود.


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.