مثلث
نویسه گردانی:
MṮLṮ
مثلث . [ م ُ ث َل ْ ل ِ ] (ع ص ) سخن چینی کننده ٔ نزدیک سلطان از آن رو که سه تن رابه هلاک افکند، خود را و برادر و دوست خود را و سلطان را. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). کسی که سخن چینی می کند و سعایت می نماید برای برادر خود در نزد سلطان . مُثلِث . (ناظم الاطباء). ساعی و در حدیث است : شرالناس المثلث . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || خرمای بار سوم رسیده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تثلیث شود. || اسبی که بعد از مُصَلّی آید، یعنی اسب سوم . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). و رجوع به تثلیث شود. || قایل به تثلیث . عیسوی . مسیحی ، چه مسیحیان به سه اقنوم «اَب و ابن و روح القدس » معتقدند.
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۷ ثانیه
هرمس مثلث . [ هَِ م ِ س ِ م ُث َل ْ ل َ ] (اِخ ) هرمس سوم . رجوع به هرمس سوم شود.
همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: استام تشرو ostāme teŝru (پهلوی- اوستایی)***فانکو آدینات 09163657861
اعداد مثلث . [ اَ دِ م ُ ث َل ْ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عددهای مثلث . این آن است که عددهای متوالی از یکی تا آنجا که خواهی گرد کنی و ...
مثلث العجم . [ م ُ ث َل ْ ل َ ثُل ْ ع َ ج َ ] (ع اِ مرکب ) زعرور. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). زعرور. نمتک . علف شیران . نلک . آلوچه ٔ کوهی . علف خرس . ت...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
مثلث النعمة. [ م ُ ث َل ْ ل َثُن ْ ن ِ م َ ] (اِخ ) ادریس پیغمبر، زیرا که خداوند سه نعمت بر وی مرحمت کرده بود، پادشاهی و حکمت و پیغمبری و رس...
مثلث برمودا. منطقهای است در شمال غربی اقیانوس اطلس، که ادعا میشود تعدادی هواپیما و کشتی به طور مرموزی در آن ناپدید شدهاند. برای اطلاعات بیشتر، رج...
مثلث های هم نهش. املاءِ ناصحیح «مثلث های همنهشت».
مثلث های همنهشت. (ریاضی) دو مثلث در یک فضای هندسی را «همنهشت» ( هَ نَ هِ ) نامند اگر این دو مثلث را بتوان با سه نوع عملیاتِ «انتقال» (انگلیسی: «transl...
شاه مثلث بروج . [ هَِ م ُث َل ْ ل َ ب ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از خورشید تابان است و شاه مثلثی نیز گویند. (برهان قاطع).