مثلث
نویسه گردانی:
MṮLṮ
مثلث . [ م ُ ث َل ْ ل ِ ] (ع ص ) سخن چینی کننده ٔ نزدیک سلطان از آن رو که سه تن رابه هلاک افکند، خود را و برادر و دوست خود را و سلطان را. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). کسی که سخن چینی می کند و سعایت می نماید برای برادر خود در نزد سلطان . مُثلِث . (ناظم الاطباء). ساعی و در حدیث است : شرالناس المثلث . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || خرمای بار سوم رسیده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تثلیث شود. || اسبی که بعد از مُصَلّی آید، یعنی اسب سوم . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). و رجوع به تثلیث شود. || قایل به تثلیث . عیسوی . مسیحی ، چه مسیحیان به سه اقنوم «اَب و ابن و روح القدس » معتقدند.
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
همتای پارسی این سه واژه ی عربی، این است: همتای پارسی این سه واژه ی عربی، این است: تشروی اَستاکژدا teŝruye-astākaždā تِشرو (اوستایی) مثلث. اَستاک ( پهل...
مسلس . [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) شتر ماده که بچه ٔ ناتمام افکنده باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).