مجاب
نویسه گردانی:
MJAB
مجاب . [ م ُ ] (ع ص ) جواب داده شده . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث ). جواب داده و پاسخ داده . (ناظم الاطباء). پاسخ کرده . پاسخ شنیده . که وی را پاسخ داده باشند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- مجاب الدعوة ؛ کسی که دعای وی پذیرفته و قبول گردد. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
|| قبول کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || مأخوذ از تازی ، ساکت شده در مباحثه و مناقشه و گفتگو. (ناظم الاطباء) مغلوب در مناظره . مُفحَم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
مجاب شدن . [ م ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پاسخ داده شدن . پاسخ شنیدن و قبول کردن . || در تنازعی لفظی ، بی دلیل ماندن در برابر خصم . بی پاسخ ما...
مجاب کردن . [ م ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مفحم کردن . در جدالی لفظی مخاطب را از دادن جواب عاجز ساختن . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). در مناظر...
مجعب . [ م ِ ع َ ] (ع ص ) کشتی گیری که همه ٔ اقران خود را اندازد و کسی بر او غالب نباشد. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).