مجعد
نویسه گردانی:
MJʽD
مجعد. [ م ُ ج َع ْ ع ِ ] (ع ص ) مرغول کننده موی را. (آنندراج ). آن که مرغول می کندموی را. (ناظم الاطباء). آن که موی را پیچیده کند.
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
مجعد. [ م ُ ج َع ْ ع َ ] (ع ص ) موی مرغول . (غیاث ) (آنندراج ). موی مرغول کرده شده . (از منتهی الارب ). موی مرغول و چنگله . (ناظم الاطباء). ب...
کلم مُجَعَد/فِرفِری. در انگلیسی کیل=kale، در عربی کرنب اَجعَد یا قنبیط سائب الأوراق (قنبیط/کرنب/کلم رها برگ/برگ افشان/آزاد برگ). گروهی از ارقام کلم (B...
مجاد. [ م ِ ] (ع مص ) به بزرگی نبرد کردن با کسی . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). نبرد کردن با کسی در بزرگی و بزرگواری و فخریه نمودن . (از ...
مجاد. [ م ُ ] (ع ص ) نیکوکار شده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ).
مجاد. [ م ُ جادد ] (ع ص ) کسی که اتفاق کند با دیگری . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). || کسی که درست تحقیق کند. (ناظم الاطباء) (از فرهن...