اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

محاد

نویسه گردانی: MḤAD
محاد. [ م ُ حادد ] (ع ص ) مزاحم . || مانع. || مخالف . || پیوسته و متصل . || پهلوی هم و هم حد. (ناظم الاطباء). رجوع به محادة شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
مهاد. [ م َهَْ ها ] (ع ص ) گهواره فروش . (یادداشت مؤلف ). منجک گر. (مهذب الاسماء). گهواره ساز و گهواره فروش .
مهاد. [ م ِ ] (ع اِ) گهواره . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || زمین . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ...
مهاد. [ م ِ ](ع اِ) ج ِ مَهْد و مُهْد و مُهُد. (ناظم الاطباء).
آموزش: مجموعه درسهائی است که رشته اصلی تحصیلات دانشگاهی را تشکیل می دهد که بوسیله یک یا چند گروه آموزشی عرضه می شوند. معمولا واژه "اصلی" بجای آن به کا...
مهاد (mehâd) : اصل - پرنسیپ meh (Major) + âd ( Suffix)
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.