محشور
نویسه گردانی:
MḤŠWR
محشور. [ م َ ] (ع ص ) مرد مطاع که مردمان به خدمت وی شتابند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
محشور. [م َ ] (ع ص ) حشر کرده شده . برانگیخته شده . (ناظم الاطباء). روز قیامت برانگیخته شده . (غیاث ) (آنندراج ).- محشور شدن ؛ حشر کرده شدن ....
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
مهشور. [ م َ ] (ع ص ) شتر سوخته ریه . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).