محشی
نویسه گردانی:
MḤŠY
محشی . [ م َ شا ] (ع اِ) جای طعام در شکم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ، محاشی .
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
محشی . [ م ِ ] (ع اِ) بالشچه ای که زنان بر پستان یا سرین بندند تا کلان نماید. ج ، محاشی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
محشی . [ م َ شی ی ] (ع ص ) انباشته و آگنده . || خرمای پرگوشت . (ناظم الاطباء).
محشی . [ م ُ ح َش ْ شا ] (ع ص ) محشا. نعت مفعولی از تحشیه . بیان شده و شرح کرده شده بواسطه ٔ حاشیه . (ناظم الاطباء). حاشیه نوشته شده .حاشیه ک...
محشی . [ م ُ ح َش ْ شی ] (ع ص ) نعت فاعلی از تحشیه . کسی که می آراید کنار جامه را با ریشه و یا حاشیه و یا یراق و طراز گلابتون . (ناظم الاطب...