اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

محشی

نویسه گردانی: MḤŠY
محشی . [ م ُ ح َش ْ شا ] (ع ص ) محشا. نعت مفعولی از تحشیه . بیان شده و شرح کرده شده بواسطه ٔ حاشیه . (ناظم الاطباء). حاشیه نوشته شده .حاشیه کرده . حاشیه نبشته . || دارای حاشیه . || آرایش داده شده : موشح به توقیع و طغرا و محشی به جبن و عجز. (جهانگشای جوینی ).
- محشی کردن ؛ محشا کردن . حاشیه نوشتن بر کتابی .تحشیه :
آنکه چون غنچه دلش را ز حقیقت بنهفت
ورق خاطر از آن نسخه محشی (محشا) میکرد ۞ .

حافظ.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
محشی . [ م َ شا ] (ع اِ) جای طعام در شکم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ، محاشی .
محشی . [ م ِ ] (ع اِ) بالشچه ای که زنان بر پستان یا سرین بندند تا کلان نماید. ج ، محاشی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
محشی . [ م َ شی ی ] (ع ص ) انباشته و آگنده . || خرمای پرگوشت . (ناظم الاطباء).
محشی . [ م ُ ح َش ْ شی ] (ع ص ) نعت فاعلی از تحشیه . کسی که می آراید کنار جامه را با ریشه و یا حاشیه و یا یراق و طراز گلابتون . (ناظم الاطب...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.