محل
نویسه گردانی:
MḤL
محل . [ م َ ] (ع مص ) خشکسال رسیدن زمین و قحطزده شدن آن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). قحط سال افتادن . || سعایت کردن نزد سلطان . (از منتهی الارب ). سعایت کردن از کسی نزد سلطان . (از ناظم الاطباء). مکر کردن و سعایت کردن . (مصادراللغه ٔ زوزنی ). مکر و سعایت کردن . (تاج المصادر بیهقی ). رنج دادن کسی را به سعایت . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۵۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
مهل دادن . [ م ُ دَ ] (مص مرکب ) مهلت دادن . زمان دادن : بار دیگر چون شکستی توبه پاک دادمت مهل و نگشتم خشمناک .عطار (منطق الطیر ص 102).