محمر
نویسه گردانی:
MḤMR
محمر. [ م ُ م ِ ] (ع ص ) ناقه ای که بچه از شکمش بیرون نیاید تا آنکه بمیرد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مُحْمَرّ. مُحْمِرّ.
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
محمر. [ م ِ م َ ] (ع اِ) اسب پالانی . (مهذب الاسماء) (ازمنتهی الارب ). مُحَمَّر. (از اقرب الموارد). یحمور. فرس هجین . (یادداشت مرحوم دهخدا). اسب ...
محمر. [ م َ م َ ] (اِخ ) زمینی است نزدیک مکه . ناحیه ای است میان مرو علاف از منازل خزاعه و به گفته ٔحذیفه دهی است میان علاف و مر. (از م...
محمر. [ م ُ م َرر / م ُ م ِرر ] (ع ص ) ناقه که بچه از شکمش بیرون نیاید تا بمیرد. (از اقرب الموارد). مُحمِر.
محمر. [ م ُ ح َم ْ م ِ] (ع ص ) سرخ کننده . (یادداشت مرحوم دهخدا). || نزد اطبا دارویی است که خون لطیف را به سوی پوست بدن آدمی کشاند کشید...
محمر. [ م ُ ح َم ْ م َ ](ع ص ) سرخ کرده شده . (یادداشت مرحوم دهخدا). سرخ . (ناظم الاطباء). || کسی که به وی «یا حمار» گفته شده باشد. (ناظم ا...
محمر. [ م ُ ح َم ْ م ِ] (اِخ ) یکی از محمره ٔ خرمیه که مخالفان مبیضه اند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به محمرة شود.
مهمر. [ م ِ م َ ] (ع ص ) مردبسیارگوی . مهمار. (منتهی الارب ). بیهوده گوی . پرگو.