مرتفع
نویسه گردانی:
MRTFʽ
مرتفع. [ م ُ ت َ ف ِ ] (ع ص ) بلند شونده . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ). بالا رونده . (فرهنگ فارسی معین ). || بلند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بلند کرده شده . برافراخته شده . (ناظم الاطباء). رجوع به مرتَفَع شود. || از جای بیرون شونده . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).ازجای بیرون شده . (ناظم الاطباء). رجوع به معنی بعدی شود. || رفع شده . برطرف گشته . (ناظم الاطباء). رجوع به مرتفَع شود. || با خصم نزدیک حاکم رفته . (ناظم الاطباء). رجوع به ترافع و مرافعة شود. || (اِ) پشته . تپه . رجوع به مرتفعات شود.
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
مرتفع. [ م ُ ت َ ف َ ] (ع ص ) برداشته شده . (غیاث اللغات ). برشده . بررفته . (یادداشت مرحوم دهخدا). بلند کرده شده . برافراشته . بالا برده شده ۞...
همتای پارسی این واژه ی عربی،اینهاست: اسکا askā (سغدی) اوسکات uskāt (اوستایی) بالیست bālist، بالیستیک bālistik (پهلوی)،*** فانکو آدینات 09163657861