مرج
نویسه گردانی:
MRJ
مرج . [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میمنه بخش شهر بابک شهرستان یزد، در 49 هزارگزی شمال شرقی راه نجف آباد به فیض آباد و شهر بابک ، در منطقه کوهستانی معتدل واقع و دارای 343 تن سکنه است . آبش از قنات . محصولش غلات . شغل مردمش زراعت . صنایع دستی زنان کرباس بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
مرج . [ م َ ] (اِ) مرز. (اوبهی ) (جهانگیری ). زمین . (برهان قاطع) (غیاث اللغات ). رجوع به معنی بعدی شود. || مرز. زمین کشت زار. (رشیدی ) (انجم...
مرج . [ م َ ] (ع اِ) چراگاه . (منتهی الارب ). ج ، مروج . رجوع به مدخل قبل ، معنی دوم شود. || (مص ) به چرا گذاشتن ستور. (تاج المصادربیهقی ) (...
مرج . [ م َ رَ ] (ع ص ) شتران بر سر خود به چرا گذاشته . (منتهی الارب ). شترانی که بدون راعی و چراننده ای چرا کنند. (از متن اللغة) (از اقرب الم...
مرج . [ م ُ رِج ج ] (ع ص )مادیان نزدیک به زادن رسیده . (ناظم الاطباء). مرجیة. (متن اللغة). نعت است از ارجاج . رجوع به ارجاج شود.
مرج . [ م ُ جِن ْ ] (ع ص ) مرجی . نعت فاعلی است از ارجاء. رجوع به ارجاء شود.
هرج و مرج . [ هََ ج ُ م َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) در محلی گویند که جمعی ناموافق و بی اتفاق برخلاف هم کاری کنند و هر کرا آنچه از دست آید ک...