اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مروان

نویسه گردانی: MRWʼN
مروان . [ م َرْ ] (اِخ ) ابن حکم بن ابی العاص ابن امیةبن عبدشمس بن عبدمناف ، مکنی به ابوعبدالملک . نخستین از بنی حکم بن ابن العاص ، و نسبت بنی مروان ومروانیه بدوست . وی به سال دوم هجرت در مکه متولد شدو در طائف پرورش یافت و در مدینه سکونت گزید. و در ایام خلیفه ٔ سوم از خاصان و دبیران او گشت و چون آن خلیفه بقتل رسید مروان بهمراه طلحه و زبیر و عایشه رهسپار بصره گردید. در جنگ جمل با وجود کارزار سختی که کرد با یارانش شکست خورد و متواری شد و در صفین درکنار معاویه جنگید آنگاه حضرت علی (ع ) او را امان داد و پس از مبایعت با علی (ع ) رهسپار مدینه گشت . معاویه او را به سال 42 هَ . ق . والی مدینه گردانید ولی عبداﷲبن زبیر وی را از این شهر اخراج نمود و او ساکن شام شد و در بسیاری از فتنه های مدینه و شام شرکت کرد. آنگاه در تدمر سکونت گزید و چون معاویةبن یزید به خلافت رسید، مروان که در این هنگام مردی مسن بود به جابیة در شمال حوران رفت و ادعای خلافت کرد و به سال 64 هَ . ق . اهالی اردن با وی بیعت کردند او رهسپار شام گشت و آنجا را به نیکی اداره نمود سپس به مصر رفت و پسر خود عبدالملک را برآنجا ولایت داد و به دمشق باز گشت . برخی گویند همسر او ام خالد در خواب بالشی برروی او قرار داد و او را خفه کرد. اونخستین کسی بودکه دینارهای شامی را سکه زد و بر آنهاآیه ٔ «قل هواﷲ أحد» را نگاشت . او را لقب «خیط باطل » میدادند بسبب درازی قامت و آشفتگی خلقت . (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 94). مروان با اینکه در عهد حضرت رسول (ص ) متولد شد به شرف لقاء مشرف نشد زیرا که همراه پدر خود بود که بطرف طائف به امر آن حضرت منفی گردید. (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
مروان . [ م َرْ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن مروان بن عبدالعزیز، از امرای بنی امیه است . به سال 505 هَ . ق . در بلنسیه در اندلس متولد شد و به سال 5...
مروان . [ م َرْ ] (اِخ )ابن محمد ملقب به ابوالشَمَقمق ، از شاعران هجوپرداز بصره . اصل او از خراسان و از موالی بنی امیه بوده است . او را با شا...
مروان . [ م َرْ ] (اِخ ) ابن محمدبن مروان بن حکم اموی ، مکنی به ابوعبدالملک و ملقب به القائم بحق اﷲ و مشهوربه جعدی و حمار. چهاردهمین و آخ...
مروان . [ م َرْ ] (اِخ ) ابن محمد بونی ، از مردم بونه شهری به افریقیه . او راست : شرح موطاً. (یادداشت مرحوم دهخدا).
مروان . [ م َرْ ] (اِخ ) ابن یحیی (ابی الجنوب )بن مروان بن سلیمان بن یحیی بن ابی حفصة، مکنی به ابوالسمط و ملقب به غبار العسکر (بسبب یکی ا...
مروان . [ م َرْ ] (اِخ ) (بنی ...) رجوع به مروانیان شود.
مروان . [ م َرْ ] (اِخ ) معاویة القاری یکی از مشایخ صوفیه و معاصر با احمدبن ابی الجواری بوده است . (یادداشت مرحوم دهخدا).
آل مروان . [ ل ِ م َرْ ] (اِخ ) سلسله ای از خلفای اموی هستند که پس از آل بوسفیان به خلافت رسیدند. اولین خلیفه ٔ آل مروان ، مروان بن حکم است...
بنی مروان . [ ب َ م َ ] (اِخ ) رجوع به آل مروان شود.
ابن مروان . [ اِ ن ُ م َرْ] (اِخ ) احمدبن مروان دینوری مالکی . او راست کتابی به نام مجالسه و آن جُنگ مانندی است در مطالب متفرقه و نوادر ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.