گفتگو درباره واژه گزارش تخلف مروس نویسه گردانی: MRWS مروس . [ م َ ] (معرب ، اِ) (معرب امارکوس ) ۞ مرزنگوش .- مروس اقطی ؛ مرزنگوش . توضیح آنکه جزء اول یعنی مروس معرب و مصحف امارکوس است و جزء دوم یعنی اقطی معرب اکته ۞ یونانی به معنی دماغه . ساحل . کنار رود و غله و آرد. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه واژه معنی مروس مروس . [ م َ ] (ع ص ) بکره که رسن او از مجری افتاده و میان بکره و قعو درآویخته باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مروس مروس . [ م َرْ وَ ] (اِ) عادت . (ناظم الاطباء). مروس اقطی مروس اقطی . [ م َ س ِ اَ ] (اِ مرکب ) به معنی مرزنگوش است در لغت یونانی و آن دوائی است که عربان آذان الفار خوانند. (برهان ). رجوع به مرزنگو... مروص مروص . [ م َ ] (ع ص ) شتر ماده ٔ شتابرو. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مروث مروث . [ م َرْ وَ ] (ع اِ) روده ای از ستور که در آن دبر است . (منتهی الارب ). مخرج «روث » و سرگین اسب . (از اقرب الموارد). مراث . و رجوع به م... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود