مسامحة
نویسه گردانی:
MSAMḤ
مسامحة. [ م ُ م َ ح َ ] (ع مص ) آسانی کردن با کسی . (منتهی الارب ). کار سهل فراگرفتن . (تاج المصادر بیهقی ). کار با کسی سهل گرفتن . (دهار). مساهله کردن و آسان گرفتن کاری بر کسی . (اقرب الموارد). به نرمی رفتار کردن . موافقت کردن با کسی بر خواسته ٔ او. (اقرب الموارد از لسان ). || صفح و گذشت کردن از گناه کسی . (اقرب الموارد). و رجوع به مسامحه و مسامحت شود. || ترک واجبات است از طریق خودخواهی . (کشاف اصطلاحات الفنون ). ترک بعضی از چیزها است به طریق اختیار که ترک آن بر او واجب نباشد. (نفائس الفنون - حکمت مدنی ). ترک آنچه واجب است ، به جهت تنزه . (از تعریفات جرجانی ).
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
مسامحه . [ م ُ م َ ح َ ] ۞ (ع اِمص ) مسامحة. مسامحت . سهل انگاری و آسان شمردگی و تهاون و تغافل . (ناظم الاطباء). آسان فراگرفتن . با کسی آسان ...
مسامحه کار. [ م ُ م َ ح َ / م ِ ح ِ ] (ص مرکب ) سهل انگار. مسامح . متساهل . و رجوع به مسامحه شود.
امروز و فردا کردن -کار را امروز به فردا انداختن
مسامحه کردن . [ م ُ م َ ح َ / م ِ ح ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سهل انگاری کردن . تساهل نمودن . مدارا کردن . اغماض کردن . و رجوع به مسامحه شود.