اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مسامحه

نویسه گردانی: MSAMḤH
مسامحه . [ م ُ م َ ح َ ] ۞ (ع اِمص ) مسامحة. مسامحت . سهل انگاری و آسان شمردگی و تهاون و تغافل . (ناظم الاطباء). آسان فراگرفتن . با کسی آسان و سهل فرا گرفتن . آسان گزاری . آسانی . مساهله . مساهلت . اغماض . به نرمی رفتار کردن . مدارا کردن . || نرمی و مدارا. || تنبلی و کاهلی . (ناظم الاطباء). به تأخیر انداختن کاری را. || کوتاهی و اهمال . و رجوع به مسامحة و مسامحت شود. || در اصطلاح اخلاقی ، ترک کردن بعضی از چیزها است که واجب نبود. (از اخلاق ناصری ص 79).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
مسامحه کار. [ م ُ م َ ح َ / م ِ ح ِ ] (ص مرکب ) سهل انگار. مسامح . متساهل . و رجوع به مسامحه شود.
امروز و فردا کردن -کار را امروز به فردا انداختن
مسامحه کردن . [ م ُ م َ ح َ / م ِ ح ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سهل انگاری کردن . تساهل نمودن . مدارا کردن . اغماض کردن . و رجوع به مسامحه شود.
مسامحة. [ م ُ م َ ح َ ] (ع مص ) آسانی کردن با کسی . (منتهی الارب ). کار سهل فراگرفتن . (تاج المصادر بیهقی ). کار با کسی سهل گرفتن . (دهار). مس...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
saeed shirazi
۱۳۹۹/۰۴/۰۷
2
6

مسامحه واژه ی عربی ست و برابر پارسی آن " سرِ سبز داشتن " و یا "آسان انگاری" می باشد...


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.