اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مسع

نویسه گردانی: MSʽ
مسع. [ م ِ ] (ع اِ) باد شمال . (منتهی الارب ). نام باد شمال . (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
مثع. [ م َ ] (ع مص )به رفتار زشت رفتن زن . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (اِمص ) رفتاری است زشت مر زنان را. (منت...
مسا. [ م َ ] (ع اِ) مساء. شبانگاه . شبانگاهان . شب . غروب . رجوع به مساء در ردیف خود شود : شد دیده تیره و نخورم غم ز بهر آنک روزم همه شب اس...
مصع. [ م َ ] (ع مص ) درخشیدن برق و جز آن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بچه انداختن زن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ا...
مصع. [ م َ ص ِ / م َ ] (ع ص ) مرد به سختی شمشیرزن . (ناظم الاطباء). مرد شمشیرزن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || مرد استواراندام توانا. (منتهی ...
مصع. [ م ُ ص َ ] (ع اِ) ج ِ مُصَعة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
مصع.[ م ُ ] (ع اِ) ج ِ مُصْعة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مصعة و مُصَع شود.
مساء. [ م َ ] (ع مص ) مصدر میمی است فعل ساء را. (اقرب الموارد). مساءة. سَوء. رجوع به سوء و مساءة شود.
مساء. [ م َ ] (ع اِ) شبانگاه ، خلاف صباح . (منتهی الارب ). وقت شام . (غیاث ) (آنندراج ). خلاف صباح ، و آن را مابین ظهر تا مغرب دانسته اند، لذا...
صباح و مسا. [ ص َ ح ُ م َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ، ق مرکب ) بامداد و شبانگاه . صبح و عصر : هزار جان مقدس بسوخت زین غیرت که هر صباح و مساشمع...
تخت تپه (به انگلیسی مسا: mesa از ریشه ای پرتغالی و اسپانیائی به معنای میز) در زمین‌شناسی به تپه‌ها یا کوه‌های وسیع و تک‌افتاده که دامنه‌های پرشیب دارن...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.