مسیح
نویسه گردانی:
MSYḤ
مسیح . [ م َ ] (ع ص ، اِ) مرد بسیارجماع . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مردی کثیرالجماع . (دهار). || مرد ممسوح نیم روی که چشم و ابرو نداشته باشد. (ناظم الاطباء). آن که یک چشم و یک ابرو نداشته باشد. (آنندراج ) (غیاث ) (دهار). نیمه روی ساده و مالیده ٔ ممسوح که چشم و حاجب ندارد. (منتهی الارب ). || دروغگوی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث ). || مالیده به روغن و مانند آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). روغن مالیده شده . (فرهنگ نظام ).چیزی مالیده . (دهار). || مرد بسیار سیر وسفر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مِسّیح . بسیار پیمایش کننده ٔ زمین . (آنندراج ) (غیاث ). آن که زمین را مساحت کند. (دهار). || رجل مسیح القدمین ؛ مردی که پایهای وی برابر باشد. (ناظم الاطباء). || پاره ای از زر و نقره ٔ سوده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پاره ٔ نقره و زر بی سکه که سکه اش فرسوده شده باشد. (آنندراج ) (غیاث ). پاره ای از نقره ٔ روشن . درم بی نقش . (دهار). درم سائیده ٔ بی نقش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سیم گداخته . (مهذب الاسماء). || دوست . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث ) (مهذب الاسماء). || دستار درشت و ستبر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مندیل درشت . (دهار). دستار درشت . (مهذب الاسماء). || خوی و عَرَق . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خوی . (دهار). || ارش دست . (مهذب الاسماء). || متبرک آفریده . (منتهی الارب ). تبرک آفریده . (ناظم الاطباء). || شوم آفریده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
مسیح: این واژه در زبان آرامی مِشیاخ و در عبری ماشیاخ خوانده میشده و به معنی مالیدن بوده است. به این معنی که در آیین یهود، بر سر کسی که میخواست روحان...
مسیح دم. (ص. مر.) آنکه دم یا نفس مسیحائی دارد. آنکه نفسی مانند نفس عیسی دارد و میتواند مرده را زنده کند؛ مسیحنفس؛ مسیحادم؛ مسیحدم: ◻︎ مژده ای دل ک...
مسیح نفس. {مَ نَ فَ). (ص مرکب). //////////////// هوا گشت نَفَس گَشت و باد گشت ،گُشای دِرَخت سَبز بود و مُرغ گوسفند گشت به خروش آمد ***************** ح...
باد مسیح . [ دِ م َ ] (اِخ ) بادمسیحا. کنایه از نفس عیسی علیه السلام است که مرده رازنده میکرد. (برهان ). کنایه از دم مسیح که اموات راحیات...
دار مسیح . [ رِ م َ ] (اِخ ) چوبی که مسیح پیامبر را بر آن مصلوب کردند. چلیپای ترسایان . رجوع به دار عیسی شود.
عید مسیح . [ دِ م َ ] (اِخ ) روز مخصوص نصاری که در آن روز مائده بر حضرت عیسی علیه السلام نازل شد. (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
کله مسیح . [ ک َل ْ ل ِ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان اشیان است که در بخش فلاورجان شهرستان اصفهان واقع است و 800 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرا...
عیسی مسیح: در زبان آرامی به مسیح مِشیاخ و در عبری ماشیاخ خوانده می شده و به معنی مالیدن بوده است. به این معنی که در آیین یهود، بر سر کسی که می خواست ر...
نگاه کنید به مسیح. این واژه ...
مسیح شاهی . [ م َ ح ِ ] (اِخ ) تیره ای از قسمت چرام که یکی از اقسام چهار بنیجه ٔ ایل جاکی کوه گیلویه ٔ فارس است . رجوع به چَرام شود.