مص 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        MṢ 
    
							
    
								
        مص . [  ](اِخ ) از نواحی  دارابجرد بوده  است . ابن بلخی  گوید: حسو و دراکان  و مص  و رستاق الرستاق ، این  جمله  از نواحی دارابجرد است . (فارسنامه ٔ ابن بلخی  چ  اروپا ص 131).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۳۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        مس  ده . [ م ِ دِ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  قشلان  کلارستاق بخش  چالوس  شهرستان  نوشهر. 150 تن  سکنه  دارد. واقع در 15هزارگزی  مغرب  چالوس  از طری...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        مس  زدن . [ م ِ زَ دَ ] (مص  مرکب ) زدن  طشت  و سینی  مسی  گاه  گرفتن  ماه  یا خورشید، چه  گروهی  از عوام  را عقیدت  این  بود که  گرفتن  آفتاب  یا ماه...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        مس  درق . [ م ِ دَ رَ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  مشگین  خاوری  بخش  مرکزی  شهرستان  خیاو. 250 تن  سکنه  دارد. واقع در 24هزارگزی  شرق  خیاو و 7هزارگ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        مس کلان . [ م ِ ک َ ] (اِ مرکب ) نوعی  از مس ، و بیرونی  در الجماهر ص  245 آن  را چنین  توصیف  کرده  است  :  و منه  [ من  النحاس  ] نوع  یعرف  بمس  کل...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        مس  و تس . [ م ِ س ُ ت ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع )  ۞  ظروف  و آلات  مسین . لوازم  آشپزخانه  و وسایل  خانه .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        مس سوخته . [ م ِ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) اسم  فارسی  راسخ  است . (فهرست  مخزن  الادویه ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        مس پالای . [ م ِ ] (نف  مرکب ) پالاینده ٔ مس .-  کوره ٔ مس پالای  ؛ کوره ٔ پالاینده ٔ مس .-  خاکستر کوره ٔ مس پالای ؛ این  خاکستر را صاحب  ذخیره ٔ خوا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        مس-امحةً. [ م ُ م َ ح َ تَن ْ ] (ع  ق ) از روی  مسامحه . با سهل انگاری . با اهمال .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        مس مس کار. [ م ِ م ِ ] (ص  مرکب ) (اصطلاح  عامیانه ) آن  که  با نهایت  کاهلی  کاری  را انجام  دهد. که  به  کندی  و بطء کار کند.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        معدن مس سونگون ورزقان و کارخانه تولید مس سونگون ورزقان در موقعیت روستای تخریب شده سونگون (بدلیل وجود منابع معدنی) واقع در استان آذربایجان شرقی واقع شد...