اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مصرف

نویسه گردانی: MṢRF
مصرف . [ م َ رَ ] (ع اِ) جای بازگشتن . (یادداشت مؤلف ).مَصْرِف . || خرج و صرف . (ناظم الاطباء). مصرف به معنی صرف کردن که معمولاً به فتح راء تلفظ کنندبه کسر راء است زیرا عین مضارع آن مکسور است . (از نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز سال 2 شماره ٔ 1 ص 26).
- مصرف شدن ؛ به کار شدن . خرج شدن . به کار رفتن : در خانه ٔ ما روزی یک کیلوگرم قند مصرف می شود. (از یادداشت مؤلف ).
- مصرف کردن ؛ به کار بردن : در چاپخانه ٔ دانشگاه کاغذ زیادی مصرف می کنند. (از یادداشت مؤلف ).
|| قیمت . || فایده .
- بی مصرف ؛ بی فایده و هیچکاره . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
مصرف . [م َ رِ ] ۞ (ع اِ) محل بازگشت . (ناظم الاطباء). جای بازگشت . (منتهی الارب ). معدل . (یادداشت مؤلف ). || جای گریز. (ترجمان القرآن جر...
مصرف . [ م ُ رِ ] (ع ص ) صرف کننده . (از غیاث ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء).
ضرف ///////////////////////////////////////////////////////////////////// رِسید تراکنش که آمَد بَهار و سَبزه در وَظیفه گَر ضرفش گُل اَست و تشت ///////...
بی مصرف . [ م َ رَ ] (ص مرکب ) (از: بی + مصرف ) که محل صرف ندارد. که جای بکار رفتن ندارد. || بیفایده و هیچکاره . (ناظم الاطباء): آدمی بی ...
واکاربرد، به کاربردن چیزی به روشی غیر از روش اصلی و مفید آن استفاده نادرست
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
گسارگرائی
مصرفِ بهینه. مصرفِ صحیح، مصرفِ به کمالِ مطلوب، مصرفِ کم هزینه. مترادفِ انگلیسی واژهٌ «بهینه» در اینجا «Optimal» می باشد.
اُلگوی مصرف. طریقۀ خاصی که اجناس و مواد خوراکی، نوشیدنی، پوشیدنی، و بطور کلی مصرفی (همچون مواد انرژی زا) در یک جامعه به مصرف میرسند. برای مثال، شاید د...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.