اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مضمحل

نویسه گردانی: MḌMḤL
مضمحل . ۞ [ م ُ م َ ح ِل ل ] (ع ص ) نیست و محو شونده و ناچیز و سست . (غیاث ) (آنندراج ). نیست و نابود و پراکنده و پریشان و منتشر و ناپدید و نابود و محو شده و برطرف شده و ناچیز. (ناظم الاطباء).
- مضمحل شدن ؛ نیست و نابود شدن : و از گرستن رطوبات زجاجی و ملحی ، بحکم قوت حرارت غریزی منحل و مضمحل شد. (سندبادنامه ص 291).
- مضمحل گرداندن ؛ نابود گرداندن . نیست کردن : و بعضی را بخار شکل بطریق آه از راه نفس بیرون آردو بتدریج مضمحل گرداند. (سندبادنامه ص 15).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
نابود شده، از هم پاشیده شده
مزمهل . [ م ُ م َ هَِ ل ل ] (ع ص ) آب صافی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد)(آنندراج ) (مهذب الاسماء). آب صاف و روی هم ایستاده .(ناظم الاط...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.