اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مطو

نویسه گردانی: MṬW
مطو. [ م َطْوْ ] (ع مص ) نیک راندن ستور. (تاج المصادر بیهقی ). نیک براندن ستور در سفر. (المصادرزوزنی ). کوشیدن در سیر و شتاب رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). کوشش کردن در سیر. (ناظم الاطباء). || دیر سیر کردن با قوم . || خرمای تر از خوشه خوردن . || همراه دوست شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || چشم گشادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). چشمهای خود را باز کردن . (ناظم الاطباء). || گائیدن . (آنندراج ). گائیدن کنیزک خود را. (ناظم الاطباء). نکاح کردن زن . (از ذیل اقرب الموارد). || خرامیدن و یازیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
مطو. [ م َ / م ِطْوْ ] (ع اِ) شاخ خرد که دو پاره کرده ، کشت پراکنده و سرشاخ خرمای پراکنده را بندند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب المو...
مطو. [ م ِطْوْ ] (ع اِ) نظیر و مانند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نظیر. (اقرب الموارد). || یار و همنشین . (منتهی الارب ) (آنندراج...
متو. [ م َت ْوْ ] (ع مص ) دور ودراز سیر کردن و دور رفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || دراز کشیدن : و متوت الحبل ؛ دراز کشیدم رسن را. (از...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.