اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

معلا

نویسه گردانی: MʽLA
معلا. ۞ [ م ُ ع َل ْ لا ] (ع ص ) برافراشته و بلند کرده و برداشته . (ناظم الاطباء). بلند. عالی . دارای علو. رفیع :
طالعش را شهسواری دان که بار هودجش
کوهه ٔ عرش معلا برنتابد بیش از این .

خاقانی .


خاقان اکبر کز فلک ، بانگ آمدش کالامر لک
در پای اودست ملک ، روح معلا ریخته .

خاقانی .


گر به مکه فلک و نور مجزا دیدند
در مدینه ملک و عرش معلا بینند.

خاقانی .


حضرت ستر معلا دیده ام
ذات سیمرغ آشکارا دیده ام .

خاقانی .


- درگاه معلا ؛ درگاه بلند و رفیع. (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
(در زبان گیلکی - ن) ماهیگیر - نک (ملوان)
مآلاً. [ م َ لَن ْ ] (ق ) سرانجام . در آخر.بالمآل . عاقبةالامر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
دل مالا. [ دِ ] (ص ) در لهجه ٔ گناباد خراسان ، مایه ٔ نفرت و انزجار. کثیف . متعفن . (یادداشت محمد پروین گنابادی ). شوخگن . مایه ٔ تهوع . (یادداشت ...
غیر قابل تحمل، غیر قابل انجام. آنچه فراتر از توان و طاقت آدمی است.
بی انتها، بی پایان، آنچه پایانی ندارد.
معنی دادن به کلامی که صاحب آن کلام با آن معنی یا تفسیر موافق نخواهد بود
رجوع شود به توجیه مالا یرضی صاحبه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.