(در زبان گیلکی - ن) ماهیگیر - نک (ملوان)
دل مالا. [ دِ ] (ص ) در لهجه ٔ گناباد خراسان ، مایه ٔ نفرت و انزجار. کثیف . متعفن . (یادداشت محمد پروین گنابادی ). شوخگن . مایه ٔ تهوع . (یادداشت ...
غیر قابل تحمل، غیر قابل انجام. آنچه فراتر از توان و طاقت آدمی است.
بی انتها، بی پایان، آنچه پایانی ندارد.
معنی دادن به کلامی که صاحب آن کلام با آن معنی یا تفسیر موافق نخواهد بود
رجوع شود به توجیه مالا یرضی صاحبه
معلا. ۞ [ م ُ ع َل ْ لا ] (ع ص ) برافراشته و بلند کرده و برداشته . (ناظم الاطباء). بلند. عالی . دارای علو. رفیع : طالعش را شهسواری دان که با...
مآلاً. [ م َ لَن ْ ] (ق ) سرانجام . در آخر.بالمآل . عاقبةالامر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).