معلی
نویسه گردانی:
MʽLY
معلی . [ م ُ ع َل ْ لا ] (اِخ ) رجوع به ابوالهیثم معلی بن اسد شود.
واژه های همانند
۵۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
دشمن مالی . [ دُ م َ ] (حامص مرکب ) عمل دشمن مال . دشمن را مغلوب کردن : بس کس که به مال تو کند دوست نوازی بس کس که به جاه تو کند دشمن ...
روغن مالی . [ رَ / رُو غ َ ] (حامص مرکب ) تدهین . با شدن و کردن صرف شود. (یادداشت مؤلف ): تمریج ؛ روغن مالی کردن پوست را. (منتهی الارب ).
ساده مالی . [ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) شغل ساده مال . رجوع به ساده مال شود.
سال مالی . [ ل ِ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در اصطلاح وزارت دارایی حساب سالیانه که تا آخر خرداد ماه رسیدگی و تمام میشود.
مالی قراطن . [ طُ ] (معرب ، اِ) اسم یونانی ، و مالی به معنی عسل و قراطن آب است و ماء القراطن که مستعمل اطباء است محرف اوست و آن عبارت ...
مالی قراطون . [ ] (معرب ، اِ) ماءالعسل . (کتاب ادویه ٔ مفرده ٔ قانون ابوعلی سینا چ طهران ص 247، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ماده ...
آب مالی کردن . [ ک َدَ ] (مص مرکب ) شستن جامه بار اول به آب تا سپس با صابون شویند. || شستن جامه ٔ آلوده بصابون در آب خارج حوض تا کف ...
شن مالی کردن . [ ش ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شن مال کردن . مالیدن شن و ماسه تا آلودگی ظرف و شوخ آن زدوده شود.
گل مالی کردن . [ گ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شستن یا مالیدن گل بر چیزی بمنظور پاکیزه کردن آن از لکه ٔ چربی .