اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مغربی

نویسه گردانی: MḠRBY
مغربی . [ م َ رِ ] (اِخ ) عیسی بن محمدبن محمدبن احمد المغربی الجعفری الثعالبی الهاشمی . در عصر خویش از فقهای بزرگ مغرب بود. در زواوه (ناحیه ای در مغرب ) ولادت و نشأت یافت و به مدینه رفت و در مکه مجاورت اختیار کرد و همانجا درگذشت . او راست : مقالید الاسانید. (از اعلام زرکلی ج 3 ص 753).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
مغربی . [ م َ رِ ] (اِخ ) محمدبن عمربن محمدبن احمدبن عزم مغربی ملقب به شمس الدین (متوفی به سال 891 هَ . ق .). مورخی از اهل تونس بود. در...
مغربی . [ م َ رِ ] (اِخ ) محمدبن محمدبن سلیمان سوسی رودانی مغربی (1037-1094 هَ . ق .). از فقهای مالکی و محدث بود که در حکمت و ریاضیات نیز د...
باد مغربی . [ دِ م َ رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بادی که از جانب مغرب وزد و آن را دبور نیز گویند. رجوع به باد و باد مغرب شود.
عمر مغربی . [ ع ُ م َ رِم َ رِ ] (اِخ ) ابن علی بن بدوح . رجوع به ابن البدوح (ابوجعفر عمربن ...) و عمر قلعی (ابن علی بن ...) شود.
حافظ مغربی . [ ف ِ ظِم َ رِ ] (اِخ ) احمدبن محمد. رجوع به تلمسانی شود.
داود مغربی . [ وو دِ م َ رِ ] (اِخ ) شرحی بر عروض اندلسی یعنی ابومحمد عبداﷲبن محمدانصاری اندلسی معروف به ابی الجیش انصاری مغربی متوفی به ...
علی مغربی . [ ع َ ی ِ م َ رِ ] (اِخ ) ابن احمدبن عبدالمؤمن زواوی مغربی مالکی . رجوع به علی زواوی شود.
علی مغربی . [ ع َ ی ِ م َ رِ ] (اِخ ) ابن احمد مغربی یشرطی شاذلی . رجوع به علی یشرطی شود.
علی مغربی . [ ع َ ی ِ م َ رِ ] (اِخ ) ابن حسین مغربی کاتب . مکنی به ابوالحسن . از بزرگان دولت فاطمی مصر بود. وی از یاران و خواص سیف الدوله...
علی مغربی . [ ع َ ی ِ م َ رِ ] (اِخ ) ابن سلیمان دمنتی بوجمعوی مغربی مالکی . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی دمنتی شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۵ ۳ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.