مقدس
نویسه گردانی:
MQDS
مقدس . [م َ دِ ] (ع اِ) جای پاک و پاکیزه . (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
مقدس . [ م ُ ق َدْدَ ] (ع ص ) پاک کرده . (مهذب الاسماء). به پاکی یاد شده . به پاکی خوانده شده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). پاک و پاکیزه ...
مقدس . [ م ُ ق َدْ دِ ] (ع ص ) پاک کننده . (مهذب الاسماء). پاکیزه کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || راهب . (منتهی الا...
مقدس . [ م َ دِ ] (اِخ ) بیت المقدس . قدس : ز مقدس تنی چند غم یافته ز بیدادداور ستم یافته . نظامی (از گنجینه ٔ گنجوی ص 147).چو بیدادگر دید خون...
مقدس: 1ـ کسی که رفتار، گفتار و پندارش بی عیب و کاستی و برابـر با اخلاق و دین و دارای کمال اخلاقی است، درون و برونش پاک است و هیچ گناه، خطا یا...
خاری که به عنوان تاج شاهی و از روی تمسخر توسط فرماندار قیصر روم بر سر عیسی مسیح نهاده شد.
دار مقدس . [ رِ م ُ ق َدْ دَ ] (اِخ ) رجوع به دار مسیح و دار عیسی شود.
شهر مقدس . [ ش َ رِ م ُ ق َ د دَ ] (اِخ ) همان اورشلیم است که همواره از آن وقت تا بحال به قدس مسمی است و این معنی دال بر آنست که در نزد...
بیت مقدس .[ ب َ / ب ِ ت ِ م َ دِ ] (اِخ ) بیت المقدس : شودز عدل تو گیتی چنان که بام ببام به بیت مقدس بتوان شدن ز چین و طراز. سوزنی .رجوع ...
خشک مقدس . [ خ ُ ک ِ م ُ ق َدْ دَ ] (ص مرکب ) متدینی که جز اطاعت از ظاهر احکام دین بهیچ تأویل و تعبیری تن درندهد. (یادداشت بخط مؤلف ).