مقدس . [ م َ دِ ] (اِخ ) بیت المقدس . قدس
: ز مقدس تنی چند غم یافته
ز بیدادداور ستم یافته .
نظامی (از گنجینه ٔ گنجوی ص 147).
چو بیدادگر دید خون ریختش
ز دروازه ٔ مقدس آویختش .
نظامی .
از او
۞ کار مقدس چو با ساز گشت
سوی ملک مغرب عنان بازگشت .
نظامی .
و رجوع به معجم البلدان و بیت المقدس و قدس شود.