مقطعة
نویسه گردانی:
MQṬʽ
مقطعة. [ م ُ ق َطْ طَ ع َ ] (ع ص ، اِ) پاره های جامه ٔ نیکو و جامه های کوتاه و چادرهای نگارین .(ناظم الاطباء). پاره های جامه ٔ نیکو و جامه های کوتاه . مقطعات کذلک . (منتهی الارب ). مقطعات . (اقرب الموارد) (محیط المحیط). و رجوع به مقطعات شود. || مقطعةالاسحار و مقطعةالسحور؛ خرگوش . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || فصحای عرب بر سکه ای اطلاق کردند که بعد از عصر عباسی مضروب گردید و آن را به ترکی آقجه می گفتند. (از النقودالعربیة ص 165). و رجوع به همین مأخذ و آقجه شود.
- خمر مقطعة ؛ می آمیخته با آب . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
مقطعة. [ م َ طَ ع َ ] (ع اِ) الصوم مقطعة للنکاح ؛ یعنی روزه مانع آرامش با زن و سبب قطع آن است . (منتهی الارب )؛ روزه مانع جماع است و سبب ...
مقطعه . [ م ُ ق َطْ طَ ع َ / ع ِ ] (از ع ، ص ) بریده شده و جداشده . (ناظم الاطباء).- حروف مقطعه ؛ حروفی که جدا نوشته میشوند و حروفی که جهت ا...
حروفِ مُقَطَّعَه ، یک یا چند حرف که در آغاز 29 سوره قرآن کریم، پس از بَسْمَلَه*، قرار دارند و جداجدا و گسسته خوانده میشوند، مانند الم (الف، لام، میم)...