گفتگو درباره واژه گزارش تخلف مکینه نویسه گردانی: MKYNH مکینه . [ م َ ن َ / ن ِ ](اِ مرکب ) آلت مکیدن ۞ . فرهنگستان ایران این کلمه را معادل محجمه پذیرفته است .و رجوع به واژه های نو فرهنگستان ایران ص 162 شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه واژه معنی مکینه مکینه . [ م َ ن َ ] (معرب ، اِ) ماشین . ماکینه . رجوع به ماشین شود. مکینه {انگلیس پمپ} دستگاهی که مایعات و یا میعانات را مکش می کند و به جریان می اندازد مکینه لاری مکینه لاری . [ م َ ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز است که 150 تن سکنه دارد و از طایفه ٔ حمید هستند. مکینه حاجی تق... مکینه حاج تقی مکینه حاج تقی . [ م َ ن ِ ت َ ] (اِخ ) رجوع به مکینه لاری شود. مکینة مکینة. [ م َ ن َ ] (ع اِمص ) نرمی و آهستگی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود