اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مکینه

نویسه گردانی: MKYNH
مکینه . [ م َ ن َ ] (معرب ، اِ) ماشین . ماکینه . رجوع به ماشین شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
مکینه . [ م َ ن َ / ن ِ ](اِ مرکب ) آلت مکیدن ۞ . فرهنگستان ایران این کلمه را معادل محجمه پذیرفته است .و رجوع به واژه های نو فرهنگستان ا...
{انگلیس پمپ} دستگاهی که مایعات و یا میعانات را مکش می کند و به جریان می اندازد
مکینه لاری . [ م َ ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز است که 150 تن سکنه دارد و از طایفه ٔ حمید هستند. مکینه حاجی تق...
مکینه حاج تقی . [ م َ ن ِ ت َ ] (اِخ ) رجوع به مکینه لاری شود.
مکینة. [ م َ ن َ ] (ع اِمص ) نرمی و آهستگی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.