 
        
            ملا
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        MLA
    
							
    
								
        ملا. [ م َ ] (ع  اِ) بیابان  دور. (مهذب  الاسماء). دشت  و بیابان . (منتهی  الارب ). دشت . (ناظم  الاطباء). صحرا. (از اقرب  الموارد).  ||  زمین  فراخ . ج  اَملاء. (از اقرب  الموارد).  ||  واحد مَلَوان . (منتهی  الارب ) (از اقرب  الموارد). هر یک  از روز و شب . و رجوع  به  ملوان  شود.  ||  وقت  و هنگام . (ناظم  الاطباء).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        ده  ملا. [ دِه ْ م ُل ْ لا ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  جاپلق  بخش  الیگودرز شهرستان  بروجرد. واقع در شمال  الیگودرز. دارای  154 تن  سکنه . آب  آن  ا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ده  ملا. [ دِه ْ م ُل ْ لا ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  احمدآباد بخش  فریمان  شهرستان  مشهد. واقع در 42هزارگزی شمال  باختری  فریمان . دارای  105 تن  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ده  ملا. [ دِه ْ م ُل ْلا ] (اِخ ) نام  یکی  از دهستانهای  بخش  هندیجان  شهرستان  خرمشهر است . این  دهستان  در جنوب  رودزهره  واقع و محصول  آن  غلات  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ده ملا. [ دِه ْ م ُل ْ لا ] (اِخ ) دهی  است  جزء دهستان  زیراستاق  بخش  مرکزی  شهرستان  شاهرود. واقع در 24هزارگزی  جنوب  باختری  شاهرود دارای  1750 تن...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        (مُ لْ لا نُ قَ) (ص نسب .) کنایه از: 1 - کسی که زیاد به سنت های کهن ادبی پای بند باشد. 2 - کسی که به املای دقیق و تحت اللفظی واژه ها بیشتر توجه می کند...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        چیزی را که چند دزد در نظر دارند از کسی بربایند و برای این کار حواس او را با دعوای ظاهری بین خودشان پرت میکنند و در این بین کسی دیگری که با دزدان همک...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        مُلّانُقَطی. [ م ُل ْ لا ن ُ ق َ] (ص مرکب). (ملا لغتی، در انگلیسی: verbalist) کنایه از آن که به املای دقیق و تحتاللفظی واژهها بیشتر از معنای آنها ت...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        مُلّانُقَطی. [ م ُل ْ لا ن ُ ق َ] (ص مرکب). (ملا لغتی، در انگلیسی: verbalist) کنایه از آن که به املای دقیق و تحتاللفظی واژهها بیشتر از معنای آنها ت...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        همتای پارسی این دو واژه ی عربی، اینهاست: آشکارا، برابر مردم (دری) هنجشمان hanjaŝmān (پارتی) اشکره aŝkare (اوستایی)***فانکو آدینات 09163657861