اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ملا

نویسه گردانی: MLA
ملا. [ م َ ] (ع اِ) بیابان دور. (مهذب الاسماء). دشت و بیابان . (منتهی الارب ). دشت . (ناظم الاطباء). صحرا. (از اقرب الموارد). || زمین فراخ . ج اَملاء. (از اقرب الموارد). || واحد مَلَوان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). هر یک از روز و شب . و رجوع به ملوان شود. || وقت و هنگام . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
کلاته ملا. [ ک َ ت ِ م ُل ْ لا ] (اِخ ) دهی از دهستان شاخنات است که در بخش درمیان شهرستان بیرجند واقع است و 256 تن سکنه دارد. (از فرهنگ ج...
کلاته ملا. [ ک َ ت ِ م ُل ْ لا ] (اِخ ) دهی از دهستان نقاب است که در بخش جغتای شهرستان سبزوار واقع است و 194 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرا...
باغچه ٔملا. [ چ َ / چ ِ ی ِ ] (اِخ ) از آثاردوره ٔ صفوی در شهر اسپاهان است . (یادداشت مؤلف ).
قشلاق ملا. [ ق ِ م ُل ْ لا ] (اِخ ) دهی از دهستان سرشیو بخش مرکزی شهرستان سقز واقع در 10 هزارگزی جنوب خاوری سقز و 4 هزارگزی جنوب شوسه ٔ سقز...
به مفتی بدست کسی افتادن. مشابهات: لوطی خور یا سگ خور شدن یا علی بابا کردنِ چیزی
قدم زدن بی هدف
چاه ملا احمد. [ م ُل ْ لا اَ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مسجد سلیمان شهرستان اهواز که در 5 هزارگزی باختر مسجد سلیمان ، کنار راه...
پومپونیوس ملا. [ پ ُ پ ُ م ِ ](اِخ ) ۞ جغرافیادان رومی در قرن اول میلادی . (احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 166).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
قلعه حاجی ده ملا. [ ق َ ع َ دِه ْ م ُل ْ لا ] (اِخ ) دهی است از دهستان زیراستاق بخش مرکزی شهرستان شاهرود، واقع در 25000گزی جنوب باختری شاه...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۶ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.