اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ملاک

نویسه گردانی: MLAK
ملاک . [ م َ ] (ع اِ) مخفف مَلأَک . (ازاقرب الموارد) (المنجد). مَلَک . فرشته :
بود هاروت از ملاک ۞ آسمان ۞
از عتابی شد معلق همچنان .

مولوی (مثنوی چ نیکلسن دفتر5 بیت 3620).


و رجوع به ملأک و ملک شود. || قدرت و توانایی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اقتدار. (از اقرب الموارد): لیس له ملاک ؛ قدرت و توانایی ندارد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
ملاک . [ م ِ / م َ ] (ع اِ) ملاک الامر؛ سرمایه ٔ امر که بدان قائم باشد و یقال : القلب ملاک الجسد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سرمایه ٔکار ...
ملاک . [ م ِ ](ع اِ) قوام کار. (از اقرب الموارد). اصل چیزی و آنچه چیزی به او قایم باشد. (غیاث ) : باید که فقر بر غنا اختیار کند تا مرید را ا...
ملاک . [ م َل ْ لا ] (ع ص ، اِ) مأخوذ از تازی ، خداوند ملک و صاحب ملک . (ناظم الاطباء). صاحب قریه ها و مزارع بسیار. صاحب ملک بسیار. ج ، ملاکین...
ملاک . [ م ُل ْ لا ] (ع ص ، اِ) ج ِ مالک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : پنج قطعه زمین بسیط که در ولایت ... واقع است و ا...
ملأک . [ م َ ءَ] (ع اِ) پیغام و پیغام بری . ملأکة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رسالت . (از اقرب الموارد). || فرشته بدان جهت ...
ملأک . [ م َ ءُ ] (ع اِ) رسالت وپیغام بری . (ناظم الاطباء). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
بی ملاک . [ م ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + ملاک عربی ) در تداول فارسی زبانان ، بدون مأخذ. بدون مدرک و دلیل . نه از روی قاعده و اساس . رجوع به مل...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.