ملأک
نویسه گردانی:
MLAK
ملأک . [ م َ ءُ ] (ع اِ) رسالت وپیغام بری . (ناظم الاطباء). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
ملأک . [ م َ ءَ] (ع اِ) پیغام و پیغام بری . ملأکة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رسالت . (از اقرب الموارد). || فرشته بدان جهت ...
ملاک . [ م َ ] (ع اِ) مخفف مَلأَک . (ازاقرب الموارد) (المنجد). مَلَک . فرشته : بود هاروت از ملاک ۞ آسمان ۞ از عتابی شد معلق همچنان . مولو...
ملاک . [ م ِ / م َ ] (ع اِ) ملاک الامر؛ سرمایه ٔ امر که بدان قائم باشد و یقال : القلب ملاک الجسد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سرمایه ٔکار ...
ملاک . [ م ِ ](ع اِ) قوام کار. (از اقرب الموارد). اصل چیزی و آنچه چیزی به او قایم باشد. (غیاث ) : باید که فقر بر غنا اختیار کند تا مرید را ا...
ملاک . [ م َل ْ لا ] (ع ص ، اِ) مأخوذ از تازی ، خداوند ملک و صاحب ملک . (ناظم الاطباء). صاحب قریه ها و مزارع بسیار. صاحب ملک بسیار. ج ، ملاکین...
ملاک . [ م ُل ْ لا ] (ع ص ، اِ) ج ِ مالک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : پنج قطعه زمین بسیط که در ولایت ... واقع است و ا...
بی ملاک . [ م ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + ملاک عربی ) در تداول فارسی زبانان ، بدون مأخذ. بدون مدرک و دلیل . نه از روی قاعده و اساس . رجوع به مل...