اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ملع

نویسه گردانی: MLʽ
ملع. [ م ُ ل ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ملیع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به ملیع شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
باغ ملا. [ م ُل ْ لا ] (اِخ ) دهی است از دهستان درآگاه بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس که در 98 هزارگزی شمال باختری حاجی آباد بر سر راه م...
ابن ملا. [ اِ ن ُ م ُل ْ لا ] (اِخ ) رجوع به ابن منلا شود.
احمد ملا. [ اَ م َ م ُل ْلا ] (اِخ ) رجوع به ملاجیون شود. (معجم المطبوعات ).
چاه ملا. [ م ُل ْ لا ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد «از مزارع میان ولایت حول و حوش شهر مشهد مقدس است که از آب قنات مشروب میشود و هوایی...
ملا یزغل . [ م ُ ل لا ی َ غ َ] (اِ مرکب ) آدم شوریده رنگ و بد سر و وضع و بدلباس و کثیف و ژولیده . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ).
مُلّانُقَطی. [ م ُل ْ لا ن ُ ق َ] (ص مرکب). (ملا لغتی، در انگلیسی: verbalist) کنایه از آن که به املای دقیق و تحت‌اللفظی واژه‌ها بیشتر از معنای آن‌ها ت...
مُلّانُقَطی. [ م ُل ْ لا ن ُ ق َ] (ص مرکب). (ملا لغتی، در انگلیسی: verbalist) کنایه از آن که به املای دقیق و تحت‌اللفظی واژه‌ها بیشتر از معنای آن‌ها ت...
(مُ لْ لا نُ قَ) (ص نسب .) کنایه از: 1 - کسی که زیاد به سنت های کهن ادبی پای بند باشد. 2 - کسی که به املای دقیق و تحت اللفظی واژه ها بیشتر توجه می کند...
چیزی را که چند دزد در نظر دارند از کسی بربایند و برای این کار حواس او را با دعوای ظاهری بین خودشان پرت می‌کنند و در این بین کسی دیگری که با دزدان هم‌ک...
دزدیدن یاهمان ملاخورکردن
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۶ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.