گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ملوس نویسه گردانی: MLWS ملوس . [ م َ ] ۞ (ص ) قشنگ و ظریف و خوشگل . (ناظم الاطباء). مطبوع . دلپذیر. تو دل برو. (از فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ). در تداول عامه ، زیبا. جمیل . قشنگ . ظریف . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه واژه معنی ملوس ملوس . [ م َ ] (ع ص ) شتر نیکوروش پیشی گیرنده به هر راه که باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). ملوس ملوس . [ م ُ ] (ع اِ) ج ِ مَلَس . (ذیل اقرب الموارد). رجوع به ملس شود. ملوص ملوص . [ م ُ ل َوْ وَ ] (ع اِ) فالوده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ملوث ملوث . [ م ُ ل َوْ وَ ] (ع ص ) آلوده . (غیاث ) (آنندراج ). آلوده شده . آلوده به پلیدی . (از ناظم الاطباء).- ملوث ساختن ؛ ملوث کردن : آنچه د... ملوث ملوث . [ م ِل ْ وَ ] (ع ص ) مرد شریف . (منتهی الارب ). مرد بزرگ قدر شریف . (ناظم الاطباء). سید شریف . مَلاث . ج ، ملاوث و ملاوثة. (اقرب الموارد). نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود