گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ملهوب نویسه گردانی: MLHWB ملهوب . [ م َل ْ ] (ع ص ) افروخته شده ۞ . (ناظم الاطباء). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه واژه معنی ملحوب ملحوب . [ م َ ] (ع ص ) راه روشن . (مهذب الاسماء). راه پاسپر کرده . (آنندراج ). راه پاسپرده . (ناظم الاطباء): طریق ملحوب ؛ راه روشن . (از اقرب ... دارة ملحوب دارة ملحوب . [ رَ ت ُ م َ ] (اِخ ) نام جایی است . (معجم البلدان ). نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود