مناص
نویسه گردانی:
MNAṢ
مناص . [ م َ ناص ص ] (ع اِ) ج ِ مِنَصَّه . تختهای عروسان . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد). رجوع به منصه شود.
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
مناص . [ م َ ] (ع مص ) بگریختن . (تاج المصادر بیهقی ). گریختن . (ترجمان القرآن ) (غیاث ) (آنندراج ). گریختن و دور شدن از چیزی و جدا گردیدن و در...
مناث . [ م ِ ناث ث ] (ع اِ) ج ِ مِنَثَّة. (اقرب الموارد). رجوع به منثة شود.
منأث . ۞ [ م َ ءَ ] (ع مص ) دور شدن . نَأث . || کوشیدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || درنگ کردن . (از اقرب ...